اگر نگاهی به اهداف توسعه هزاره سوم (MDGs) بیندازیم، خواهیم دید که ریشهکن کردن فقر و گرسنگی مطلق بهعنوان نخستین هدف و توسعه پایدار زیستمحیطی، آخرین هدف از اهداف هشتگانه تهیه شده است. در کشور ما بهرغم بهبود در زمینههای علمی و زیربنایی، هنوز مشکلات فراوانی در ارتباط با توسعه سرمایه انسانی وجود دارد، بهطوری که عدهای از مردمان فارغ از کمّیت آنها با کمترین امکانات و دسترسیها به آموزش، بازار، سیاست و منابع اساسی به سر میبرند.
از سویی، پیشامدهایی چون خشکسالی، معیشت آنها و حال و آینده ایشان را با چالشها، نامهربانیها و سختیهای تأملبرانگیزی روبهرو ساخته است؛ عشایری که در جنوبشرق کشور و در مناطقی همچون رمشک، گاوبنان، چاه ابراهیم، تیغ سیاه، تلّ شیراز، نرگسان، اسفندقه (مناطق عشایری جیرفت و کهنوج، قلعهگنج، عنبرآباد، رودبار)، لاغرین چرپان، کهیری (ایرانشهر)، شورچاه، شهدادآباد (زاهدان) و سایر مناطق، سالهای متوالی در مقابله و مواجهه با یکی از پر چالشترین ناسازگاریهای طبیعت بوده و خواهند بود؛ ماری که آرام آرام میخزد و بیسر و صدا، نیش زهرآلود خود را بر پیکره اقتصاد، محیطزیست و معیشت بستر خود وارد کرده و آنگاه زخم خوردگان، مرگ تدریجی و ذره ذره خود را به تماشا مینشینند.
عشایری که بهعنوان ذخایر انقلاب، میراثدار موفقیتها و شکستهای این سرزمین و سردمداران و حافظان جان، مال و ناموس مرز و بوم خود بوده و هستند و اینک فقر، نداری و مظلومیت را میتوانی از دستها، نگاهها و احساسات آنان بخوانی که خود گویاترین عریضهها و اسناد نانوشته محرومیتاند. آنچه در پی میآید نگاهی است کلی به پیامدهای خشکسالی بر اکوسیستم طبیعی و در مقابل ظرفیت سازگاری جامعه عشایری در مواجهه با آن.
اولویتبندی اثرات خشکسالی بر قسمتهای مختلف اکوسیستم طبیعی در جامعه عشایری جنوب استان کرمان (جیرفت، رودبار، عنبرآباد، کهنوج، قلعهگنج) نشان داد که نابودی گیاهان مرتعی مفید و بومی منطقه، افزایش مرگ و میر دام، سقطجنین و آبستن نشدن دامها، شیوع و افزایش بیماریهای دامی از جمله گر شدن دامها و لک افتادن جگر دام بر اثر تشنگی، افزایش توفانهای ماسهای و گرد و غبار، مسموم شدن دامها بر اثر چرای علوفه با کیفیت نامرغوب یا نوشیدن آب آلوده و در نهایت نامرغوبشدن گوشت دامها از مهمترین پیامدهای رخ داده در زمان خشکسالی بودهاند.
عزیزاله جاویدان، کارشناس تولیدات گیاهی، کارمند بانک کشاورزی و از عشایر ایل رئیسی منطقه نرگسان (جبال بارز جنوبی)، میگوید: سال 1373 سرآغاز خشکسالی بود. عشایر این منطقه بهدلیل کوچ کوتاه، در کنار امورعشایری کشاورزی هم میکردند.
کشت غالب در باغبانی، مرکبات بود. در بین همین عشایر، اربابی بود که سالی تا 100 بنز 10تن لیموشیرین به بازار میفرستاد، اما خشکسالی همه زندگی وی را گرفت و ناچار به تکدّیگری در شهر روی آورد. همچنین افرادی بودند که با از دست دادن دام، آب و زمین خود، به همراه خانواده و حتی کودکانشان به کارگری وکار نیمه وقت در گلخانهها و جالیزهای جیرفت، عنبرآباد و کهنوج مشغول شدند.
وی میافزاید: مرتع غالب در منطقه، گراسها بودند که خیلی از ارقام آن از بین رفت و گونههای باقیمانده هم، در تنگنا هستند. از گونههای مرتعی خانواده لگومینوز هم دیگر چیز زیادی باقی نمانده است.
منطقه نرگسان همانگونه که از نامش پیداست، خاستگاه گل نرگس بود که 8سال خشکسالی پیدرپی، پیاز این گل را از بین برد و در حال حاضر دیگر نرگسی دیده نمیشود. خشکسالی اثرات قابل توجهی بر زیستبوم منطقه گذاشت. جبال بارز جنوبی پیش از این، زیستگاه جبیر، آهو، قوچ، کل و بز بود اما خشکسالی مهاجرت بسیاری از گونهها را به همراه داشت. به علاوه این منطقه میزبان دو حیوان نادر بود؛ یکی خرس سیاه آسیایی که در حال حاضر به ندرت در کوههای بحرآسمان یافت میشود و دیگری یوزپلنگ آسیایی که دیگر در منطقه دیده نشده است. ماهی آب شیرین هم از دیگر منابع با ارزش رودخانه نرگسان بود، که نسل آن منقرض شد.
خشکسالی از دید عشایر
در سؤالی از عشایر خواسته شد تا خشکسالی را در چند کلمه تعریف کنند. از مجموع 264 پاسخ داده شده از طریق مصاحبه، تقریباً 112 پاسخگو به جوانب زیستمحیطی و اکوسیستمی خشکسالی همچون نباریدن باران و کمبود آب، اثرات خشکسالی روی دام، علوفه و مرتع اشاره داشتند. 59 پاسخگو به جوانب اقتصادی خشکسالی و 60 پاسخگو به دو جنبه طبیعی و اقتصادی آن اشاره داشتند. سایر دیدگاهها نیز به نبود برنامهریزی، جنبههای روحی- روانی و معنوی و خشکسالی را بهعنوان تقدیر، امتحان الهی دانستن و یا نگاه به خشکسالی بهعنوان فرصتی برای تجربه و تلاش بیشتر، اشاره داشتند.
مهمترین چالش در زمان خشکسالی
عشایر مهمترین مشکل و چالش خود را در زمان خشکسالی، تأمین آب شرب دام و انسان و نیز علوفه و چراگاه میدانند. پیامدهای ناشی از این کمبودها، تلف شدن دام عشایر و بهدلیل اقتصاد تکمحصولی، بیکاری و نبود منابع درآمدی است که خود آبستن سایر معضلات و مشکلات از جمله سوءتغذیه، فقر، مسائل امنیتی، مهاجرت، کارگری، بیماری، فروش دام و محصولات دامی به پایینترین قیمت (آخرین تلاش برای بقا) خواهد بود.
عزیزاله جاویدان با اشاره به پیامدهای ثانوی اقتصادی- اجتماعی خشکسالی میگوید: در خشکسالی خیلیها تحقیر شدند. مهمترین اثر اجتماعی خشکسالی مهاجرت بود. مردم یا دامدار بودند یا کشاورز؛ کشاورزی بر پایه باغبانی و مرکبات بود و دامداری عشایری هم بهدلیل نبود مرتع و علفچر از بین رفت. در نتیجه بخشی از عشایر برای بقا در چنین شرایطی، زندگی در حاشیه شهرها، شهرکها و روستاها را برگزیدند و بهاصطلاح زاغهنشین شدند که مسائل فرهنگی، امنیتی و روانی آن هم به جای خود؛ مابقی هم با اندک دامی که برایشان باقی مانده بود، هزاران مصیبت را تحمل کردند، البته خدماترسانی هم از سوی اداره عشایری بود اما در حدی که مردم از مرگ قطعی نجات پیدا کنند. به علاوه مدرسه راهنمایی عشایری نرگسان با 110 دانشآموز، بهعلت مهاجرت و کمبود دانشآموز تعطیل شد که از پیامدهای آن، کمی تحصیلکردهها در حال حاضر است.
سردار داراب جاویدان، 70 ساله، بزرگ و سر ایل 2000 خانواری رئیسی است. به گفته وی خشکسالی از اوایل دهه هفتاد گریبان عشایر را گرفته و تمام هم نشده است. از همین ایل شمار قابل توجهی که در یکصد سیاه چادر سکونت داشتند برای کارگری به منطقه ساوجبلاغ کرج مهاجرت کرده و دیگر برنگشتند. بهطور کلی فشارها چه طبیعی و چه غیرطبیعی از هر سو وارد میآمد.
نتیجه
- اقدامات انجام گرفته در دوران خشکسالی، جنبه انفعالی و روزمرگی داشته تا جایی که مدیریت بحران خشکسالی هم در جامعه عشایری جنوب استان کرمان، با بحران مواجه است. بهعلاوه ترسالی هم کمکی به بهبود زندگی عشایر مورد مطالعه نخواهد کرد.
- زندگی کوچروی از دیرباز یک نوع سازگاری با طبیعت بوده است اما در شرایط حاضر مسئله جامعه عشایری جنوب استان کرمان خشکسالی و کمبود آب نیست، مسئله اصلی عدمسازگاری زندگی عشایری با خشکسالی است که قریب به یک دهه آنها را گرفتار کرده است.